داغ جهان پهلوان پنجاه و سه ساله شد
تعداد بازدید : 30
مردی که قلبها را تسخیر کرد
«... تختی، قهرمانی که طی سالهای اخیر، کشتی ایران با نام او عجین شده، ورزشکاری با خصال انسانی و خویی پاکیزه بود. طبعی بلند و سیرتی پسندیده داشت و در اوج قهرمانی، تواضع و فروتنی را از یاد نمیبرد. او قهرمانی بود آرام، متین، باگذشت و دوست داشتنی...»
این عبارت در شماره سهشنبه مورخ 19 دیماه 1346 روزنامه اطلاعات چاپ شد که قسمت عمده صفحات آن به جریان مرگ تختی اختصاص داده شده بود. مردم همچنان دنبال واقعیتهای این حادثه دردناک بودند که سالهای بعد و هماکنون نیز ادامه دارد. از زندهیاد غلامرضا تختی بسیار نوشتهاند و بیگمان فراوان خواهند نوشت چون مردم میخواهند بدانند چگونه او در آن شرایط تا مرحله جهان پهلوان شدن صعود کرد و بعد چرا در اوج محبوبیت و شهرت بدان صورت چراغ زندگیاش خاموش شد. غلامرضا تختی تنها بهخاطر مدال و امتیاز روی تشک کشتی، جهان پهلوان نشد. تجلیل و حمایت مردم از تختی در حیات و پس از مرگ، تنها به خاطر درخشیدن در مسابقات کشتی جهانی نبود. تختی راهی را برگزید که از او در دل مردم چهرهای پاک و دوستداشتنی ترسیم کرد و یاد و نامش الهامبخش جوانمردی، گذشت و ایثار گردید. جهانپهلوان غلامرضا تختی در طول زندگی کوتاه خود، گامی فراتر از قهرمان شدن در جهان ورزش برداشت. او پا را فراتر از کشتی نهاد و قلبها را به تسخیر خود درآورد. غلامرضا تختی از سلاله مردانی بود که قهرمانی در رکابشان پهلوانی آموخت. آیا عنوانهای قهرمانی او را به این مقام رساند؟ هستند قهرمانانی که مدالهای زرینشان بیشتر از اوست و فنون بیشتری را در شگرد خود دارند و حتی با تبلیغات بسیار ادای پهلوانی هم درمیآورند ولی وقتی قهرمانیشان سررسید، از یادها میروند. چگونه است که هنوز کودکان دوست دارند قصه او را که داستان دلاوریهای پهلوان وطنشان است، از زبان پدران خود بشنوند؟
او چه کرد که مردم داستان زندگیاش را به افسانهها و حماسهها سپردهاند؟
او قلندر آزادهای بود که خود را در هیچ قید و بندی نمیتوانست ببیند، بجز مردم. مردمی که برای آنها زندگی کرد، برای آنها مبارزه کرد و برای آنها از سکوی افتخار بالا رفت. او وقتی قهرمان بزرگ جهان شد بهجای اینکه در گفتوگوها گونههایش به سرخی گراید، چانهاش را به گردنش نزدیک میکرد تا هم نبیند و هم او را نبینند. سرش دایما به زیر بود، بخصوص وقتی راه میرفت سعی میکرد فقط تسبیحاش را نگاه کند تا در شمارش دانههای آن دچار اشتباه نشود. این جوان خیلی زودتر از حد انتظار بزرگ شد. آنقدر بزرگ که انگار برای رسیدن بسر حد خود «خود کشتن» عجله داشت. او خیلی دوست داشت راست بشنود و راست بگوید، این برای او همهچیز بود. در مسابقات جهانی 1958 به آلبول کشتیگیر شوروی باخت و دوم شد، عجیب این بود که مسئولان برگزاری این مسابقه برای نخستینبار یک کشتیگیر در مقام دوم را ستاره مسابقات جهانی معرفی کردند؛ این ستاره «تختی» بود. پیامی از جهانپهلوان خطاب به مردم وجود دارد به هنگامی که با سرافرازی از مسابقات جهانی یوکوهاما در سال 1961 بازگشت و مورد استقبال کمنظیر مردم قرار گرفت: «...به همه جوانان توصیه میکنم از شکست نهراسید، من چند بار شکست خوردم، اما از پای ننشستم و اینک میبینید که با شادمانی عمیق، از صمیم قلب برایتان پیام میفرستم، آرزو میکنم خواهران و برادرانم از سعی و کوشش دست نکشند، همیشه امیدوار باشند که بالاخره پیروز خواهند شد و نیروی آنها بر آنچه سد راهشان بوده، غلبه خواهد کرد. به نظر من اگر جوانان از هر مسئله کوچکی ناامید شوند، راه ناصوابی رفتهاند...»
برگرفته از کتاب «حماسه جهان پهلوان تختی»