مبارزه با کووید 19 به شیوه بانوی پرستار-ورزشکار پارادوومیدانی ایران
تعداد بازدید : 34
سلطانمحمدی: از لبخند بهبودیافتگان انرژی میگیرم
نویسنده : سارا اصلانی
پیش از اینکه یک ورزشکار باشد، سالها در لباس سفید پرستاری به مردم خدمت کرده؛ خدمتی که سنوات آن به بیش از 23 سال میرسد. فیروزه سلطانمحمدی، بانوی پارادوومیدانی ایران حالا به خاطر فداکاریهای این روزهایش در خط مقدم مبارزه با کرونا آن هم در کسوت یک ورزشکار-پرستار معلول بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته. او که به قول خودش تمام شفیت است و تنها برای نظافت شخصی چندساعتی به خانه میرود، داوطلبانه به کمک بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان ولی عصر(ع) زنجان رفته. مصاحبه خراسان با این بانوی 41 ساله پرستار-ورزشکار را بخوانید.
به دلیل فرسودگی تجهیزاتم از ارتفاع 60 متری سقوط کردم
سلطانمحمدی با تاکید بر اینکه مادری مجرد است از نحوه ورودش به دنیای ورزش میگوید: «من مادر مجرد و دارای یک فرزند 23 ساله هستم. پسرم دانشجوی کارشناسی کامپیوتر است و در سنندج درس میخواند. خودم اصالتا زنجانی و ساکن این شهر هستم. از سال 88 پاراگلایدر را شروع کردم و تقریبا تا سال 93 این رشته را ادامه دادم و پس از گذراندن یک دوره امنیت پرواز، پرواز مسافت را شروع کردم و اولین تجربه پرواز مسافتم در ایلام بود؛ ضمن اینکه من رکورددار پرواز مسافت زنجان هستم(از زنجان تا ابهر به مسافت 95کیلومتر) و این رکورد هنوز هم شکسته نشده. سال 96 در مسابقه قهرمانی کشور شرکت کردم و سوم شدم. اما رشته پاراگلایدر رشته پرهزینهای است؛ هم خرید تجهیزات و هم نگهداری آن گران است و من در تامین هزینههای این رشته ورزشی مشکلاتی داشتم. متاسفانه جایی هم نبود که از من حمایت کند. از طرفی پیشرفت در پاراگلایدر نیازمند تجهیزات به روز و نو است؛ آن هم در رشته مسافت. به هر حال من در قهرمانی کشور سوم شدم و در حال تمرین برای مسابقات جهانی ترکیه بودم که متاسفانه دچار حادثه و درنهایت مشکل معلولیت شدم.» او در تشریح حادثه پیشآمده برایش میگوید: «چون تجهیزاتم مشکل داشت از ارتفاع 60 متری سقوط کردم و دچار 22 شکستگی شدم. با توجه به بیمای زمینهای که داشتم استخوانهایم دیرتر جوش خورد و درنهایت منجر به معلولیت من از ناحیه لگن و پای راستم شد.»
برای برگشت به پاراگلایدر حامی و تجهیزات میخواهم
با این حال اما معلولیت هم مانع از ورزش کردن سلطانمحمدی نشد. خودش میگوید: «9 ماه بعد از مصدومیت، بدنسازی را شروع کردم؛ آن هم در شرایطی که حتی راه رفتن هم برایم مشکل بود. در همین زمان با یک مربی آشنا شدم و ایشان به من پیشنهاد فعالیت در یکی از رشتههای جانبازان و معلولین را داد. پذیرش این پیشنهاد برای منی که در هوا رکورددار بودم در ابتدا سخت بود ولی با خودم کنار آمدم. اینطور شد که ورزشم را با رشته پرتاب وزنه کلاس F43 آغاز کردم. در پارادوومیدانی هم مقام سوم کشوری را دارم.» او ادامه میدهد: «تقریبا 7 ماه پیش بود که یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد با همین وضعیتی که دارم، دوباره و با حمایت او پاراگلایدر را شروع کنم. البته فعلا تجهیزات لازم را ندارم ولی اگر حامی پیدا شود که در خرید تجهیزات به من کمک کند، میتوانم اولین خانم معلول ایران باشم که در این رشته فعالیت میکند. من نمیگویم تک هستم اما میتوانم ادعا کنم به عنوان یک فرد معلول که بیماری صعبالعلاجی هم دارد، در رشته پاراگلایدر تک هستم.»
داوطلبانه پرستاران بیماران کووید 19 شدم
بانوی پارادوومیدانی ایران اما در واکنش به اینکه چه شد که پایش به پرستاری از بیماران مبتلا به کرونا باز شد، میگوید: «23سال سابقه کار پرستاری دارم. 13 سال هم نیروی مرکز بهداشت بودم و در مراکز روستایی خدمت میکردم. بعد از آن به شهر زنجان منتقل شدم و به عنوان مسئول بخش اطفال در دانشکده دندانپزشکی فعالیت کردم. تا پیش از عید هم روزی 4 ساعت تمرین میکردم و در حال آمادهسازی و کسب سهمیه مسابقات جهانی فزاع بودم که متاسفانه کرونا، این مهمان ناخوانده آمد و کل رشتههای ما را پنبه کرد. آن موقع بود که به خودم گفتم فیروزه تو میخواستی در یک میدان ورزشی مسابقه دهی حالا کرونا هم یک میدان دیگر است. به خودم گفتم تو میتوانی از پس مبارزه با این بیماری بربیایی چون پیش از این من 4 بار برای مبارزه با بیماریهای اپیدمی، لباسی مشابه لباس مبارزه با کرونا پوشیده بودم و این بار به خودم گفتم این لباس را برای مبارزه با یک بیماری پاندمیک به تن کن. من تجربه این کار را داشتم و میتوانستم کمک کنم. درست است که حریف این بار حریف بسیار سختی است اما من داوطلبانه خواستم در این میدان مبارزه کنم. امیدوارم با دعای خیر مردم و رعایت آنها بتوانیم این بیماری را هم شکست دهیم.»
خودم را به خدا سپردهام
او اما در حالی داوطلبانه به کمک بیماران مبتلا به کووید19 رفته که خودش به دلیل ابتلا به بیماری صعبالعلاج به شدت در خطر است. سلطانمحمدی میگوید: «واقعیت این است که من خودم را به خدا سپردهام. خداوند چندین بار مرا نجات داده و انشاا... این بار هم نجاتدهنده من خواهد بود. آن هم به خاطر دعای خیر بیمارانی که از آنها پرستاری میکنم. شما نمیدانید من در این دوران با چه اتفاقاتی مواجه شدم. شاید باورتان نشود مادری را دیدم که دختر مبتلا به کرونایش را به بیمارستان آورد فقط به خاطر اینکه از خانه دور باشد! یکی بیماران میگفت در روزهایی که خانوادهام به خاطر ابتلایم به کرونا مرا طرد کردهاند، تنها کسی بودید که با من حرف زدید و از من پرستاری کردید.»
یک ماه است مادرم را ندیدهام
سطانمحمدی اما یک پرستار تمام شفیت است. او در پاسخ به اینکه چند شفیت کاری در روز دارد و آیا فرصت دیدن خانوادهاش را دارد یا خیر میگوید: «مادر من در دوران نقاهت یک عمل جراحی است و بیش از یک ماه است که مادرم را ندیدهام و تنها از طریق تماس تصویری با او در ارتباط هستم چون میترسم ناقل باشم و این ویروس خدای نکرده به مادرم سرایت کند. با توجه به اینکه من در خانه تنها هستم و فرزندم هم در شهر دیگری مشغول تحصیل است، دیگر خانه نمیروم و در واقع تمام شفیت هستم و شاید برای نظافت شخصی به خانه بروم.»
خسته میشوم اما دلزده هرگز
اما اینکه آیا شیفتهای طولانی کار باعث خستگی و دلزدگی او نمیشود سوالی است که این پرستار-ورزشکار در پاسخ به آن میگوید: «خسته میشوم ولی دلزده هرگز. فقط به لحاظ جسمی خسته میشوم نه روحی. البته از فوت برخی بیماران مبتلا، قلبم به درد میآید و شدیدا ناراحت میشوم اما از لبخند بیماران بهبودیافته هم انرژی میگیرم. امروز یک خانم اصفهانی مرخص شد و وقتی میرفت با لبخند به من گفت برایم گز میآورد. میدانم شاید دیگر او را نبینم اما لبخندش برایم کافی بود و به من انرژی داد.»