با عمیدی از ورزش حرفهای تا کار در پیکموتوری، آرایشگاه و پتشاپ
تعداد بازدید : 208
رویش امید در برهوت محرومیت و بیپولی!
نویسنده : سارا اصلانی
25 فوریه 2015 بود که امید عمیدی به دلیل مثبت شدن تست دوپینگش به مدت 4 سال از حضور در رقابتهای رسمی تکواندو محروم شد؛ محرومیتی که سزاوارش نبود و شاید اگر پیگیری فدراسیون پشتش بود به 6 ماه یا حداکثر 2 سال تقلیل مییافت اما هیچ کس نفهمید چرا هیچ تلاش چشمگیری برای کاهش محرومیت یکی از ستارههای تیم ملی تکواندوی ایران انجام نشد. ستارهای که اگر مورد حمایت قرار میگرفت قطعا مدالهای خوشرنگ جهانی و شاید هم المپیک برای کشورمان به ارمغان میآورد. اما امید در بحرانیترین لحظات زندگیاش ناامیدانه رها شد تا از عرش رویاهای رنگارنگ ورزشیاش به زیر بیفتد و مجبور شود در حالی که هیچ مهارتی جز ورزش نداشت، برای گذران زندگی دست به کارهای مختلفی بزند؛ از مادلینگ، پیکموتوری و خرید و فروش ماشین گرفته تا آرایشگری و کار کردن در پتشاپ! حالا اما انتظار 4 ساله بسر رسیده. محرومیت عمیدی 25 فوریه 2020 تمام شده و او امید دارد که باز هم در قامت یک ملیپوش در خدمت تکواندوی کشورش باشد. گفتوگوی متفاوت و بیریای این پسر تکواندوکار ایران با خراسان ورزشی را بخوانید.
بعد از محرومیتم فقط میخواستم زیر پتو بمانم و کسی را نبینم
خدا را شکر که بالاخره 25 فوریه 2020 رسید و محرومیت 4 ساله من هم تمام شد. اما روزهای سختی داشتم. بعد از انتشار خبر محرومیتم فقط دوست داشتم زیر پتو بمانم تا کسی را نبینم. البته من تا 6، 7 ماه بعد از اعلام محرومیتم مرتبا سر تمرین میرفتم چون فکر میکردم محرومیتم به 6 ماه یا حداکثر 2 سال کاهش پیدا میکند اما این اتفاق نیفتاد. مدتی هم به دعوت رضا مهماندوست، سرمربی تیم ملی آذربایجان به این کشور رفتم تا هم به لحاظ روحی شرایطم حفظ شود هم بدنی. اما بعد از مدتی به ایران برگشتم و کمکم به این نتیجه رسیدم که برای گذران زندگیام باید پول دربیاورم. در مدت محرومیتم هر کاری کردم؛ هر کاری. از کار کردن در پیکموتوری گرفته تا اسنپ، آرایشگری و حتی خرید و فروش ماشین. قبل از اینکه دست به این کارها بزنم میخواستم وارد عرصه مادلینگ شوم و پیشنهادهای زیادی هم داشتم اما باید در یکسری کلاسها شرکت میکردم که آن زمان برایم هزینهای حدود 3 تا 4 میلیون تومان داشت ولی چنین پولی نداشتم و قید مادلینگ را زدم.
خاطره بدی از کار در پیک موتوری دارم
با شندرغاز پولی که داشتم یک موتور خریدم و برای کار پیش یکی از دوستانم رفتم و پیک موتوری شدم. خاطره بدی هم از آن روزها دارم. یک بار برای تحویل گرفتن بستهای پیش فردی رفتم که دست بر قضا تکواندوکار بود. من او را نمیشناختم اما او بلافاصله مرا شناخت و سوال کرد در پیکموتوری کار میکنم. از خجالت آب شدم و سرخ و سفید شدم. اما درنهایت به خودم گفتم کار که عار نیست و باید پول دربیاورم.
از کار کردن در اسنپ خجالت میکشیدم
بعد از آن مجبور شدم مدتی با ماشین پدرم در اسنپ کار کنم. باز هم میگویم کار عار نیست ولی برای منی که ورزشکار حرفهای بودم تحمل این شرایط سخت بود. رویم نمیشد به کسی بگویم در اسنپ کار میکنم اما به هیچوجه کار بدی نبود. اما یک روز به خودم گفتم اینطور نمیشود و باید یک حرفه یاد بگیرم. از مدتها قبل به آرایشگری علاقه داشتم. دیدن نتیجه اصلاح مو و مرتب شدنش به من انرژی مثبت میداد. به همین خاطر دوره آرایشگری گذراندم و مدرک گرفتم اما چون سابقه کار در این زمینه نداشتم کسی به من کار نمیداد.
برای اصلاح موی پتها تا 200هزار تومان هم میگرفتم!
در به در دنبال کار میگشتم اما به در بسته میخوردم تا این که فردی به اسم آقا مهدی که صاحب یک سالن در پونک بود، مرا پذیرفت. مدتی در آنجا کار کردم و سپس به گرجستان رفتم. 6 ماه در گرجستان حرفه آرایشگری را ادامه دادم و به ایران برگشتم. با پیشنهاد یکی از دوستان دامپزشکم برای اصلاح موی حیوانات خانگی مثل سگ و گربه در پتشاپ او مشغول به کار شدم. پول خوبی هم داشت؛ در حالی که برای کوتاه کردن موی هر آدم 35 تا 40 هزار تومان درآمد داشتم اما از کوتاه کردن موی هر حیوان خانگی بین 100 تا 200 هزار تومان درآمد کسب میکردم. این را هم بگویم که در مدت زمان حضورم در پتشاپ بخیه زدن و بخیه کشیدن هم یاد گرفتم!
در تایوان فهمیدم ورزش حرفهای یعنی چه!
کمکم ورزش را هم از سر گرفتم و در حالی که هم در اسنپ کار میکردم هم در پتشاپ، تمریناتم را شروع کردم. با از سر گرفتن تمرینات ورزشی، دکتر مطوری، پزشک اسبق تیم ملی کمک زیادی به من کرد و شاید اگر او نبود نمیتوانستم دوباره ورزش کنم. بالاخره زمان گذشت و محرومیتم تمام شد. حالا هم مدتی است که به دعوت امید غلامزاده، مربی ایرانی تیم ملی تکواندوی چینتایپه به این کشور آمدهام. مسئولان تیم چینتایپه نیاز به چند تکواندوکار داشتند که آقای غلامزاده هم مرا به این تیم معرفی کرد. در حالی به تمرینات تیم ملی این کشور ملحق شدم که تمام هزینههایم را پرداخت کردهاند؛ از هزینه ویزا، بلیت هواپیما، خورد و خوراک گرفته تا اسکان و سایر هزینهها. حتی در مدت زمان حضورم در اردوهای تمرینی چینتایپه حقوق هم دریافت میکنم که رقم خوبی هم هست. تازه اینجا فهمیدم که ورزش حرفهای و زندگی مرتبط به آن یعنی چه! چینتایپه کشور بزرگی نیست اما ورزشکاران این کشور از همه لحاظ تامین هستند. اینجا نمایندگیها و برندهای ورزشی، اسپانسر ورزشکاران میشوند و از لباس و کتانی گرفته تا تمام ملزومات ورزشکاران را تامین میکنند. در کل هزینههای زیادی برای ورزشکارانشان میکنند. مثلا برای حضور ورزشکارانشان در بازیهای آسیایی 30هزار دلار آمریکا به هر ورزشکار پرداخت میکنند. دوست داشتم ورزشکاران ایران هم چنین شرایطی داشتند. اما با تمام اینها دلم میخواهد زودتر کرونا تمام شود و با باز شدن پروازها بتوانم دوباره به ایران برگردم.
میخواهم به تیم ملی ایران برگردم
دلم میخواهد به تیم ملی ایران برگردم و برای کشورم بازی کنم. یک بار استاد عسگری را در آکادمی ملی المپیک دیدم و از من سوال کرد دوست دارم با تیم ملی تمرین کنم که جواب مثبت دادم. اما فکر کنم فدراسیون با این پیشنهاد موافقت نکرد. به هر حال من بعد از برگشتم به ایران میخواهم زیر نظر مربی خودم استاد مهدی هنرمند تمرین کنم چون هم با دانش است و هم بدون هیچ منتی برایم زحمت کشیده. قصد دارم دوباره به تیم ملی تکواندوی ایران برگردم تا بتوانم مدالهایی که در گذشته نتوانستم کسب کنم و حسرتشان به دلم مانده را این بار بگیرم.