بیستو ششم تیرماه سال1390، داستان 8 ساله تیم ملی فوتبال کشورمان و کارلوس کیروش آغاز شد. در آن روز برد خفیف یک- صفر مقابل تیم بیستاره ماداگاسکار گویای این واقعیت بود که سبک کاری و تفکر فنی کیروش، مبنی بر ارایه بازی تدافعی است. حالا 8 سال از آن روز گذشته و فوتبال ایران پنجشنبه با یک مربی جدید و با یک تفکر متفاوت وارد عصر جدیدی شد. این بار داستان تیم ملی و مربی جدیدش با یک برد پرگل و یک بازی تهاجمی آغاز شد. در بازی پنجشنبه مقابل سوریه همچنان میتوانستیم امضای کیروش را پای تیم ملی ببینیم و در اینشرایط مسلما نمیتوان تحلیل دقیقی از تفکرات ویلموتس در تیم ملی داشت اما چیزی که بیشتر از هر چیز دیگری در اولین بازی تیم ملی با هدایت سرمربی جدیدش به چشم آمد، تهاجمیتر شدن تیم بود. تیم ملی کشورمان در شرایطی با ارایه یک بازی تهاجمی توانست سوریه را با 5 گل در هم بکوبد که از آخرین برد ما مقابل این تیم10سال میگذشت. یک برد پرگل، هتتریک مهدی طارمی، گلزنی صیادمنش و حرکات انفجاری جهانبخش و کریم انصاریفرد همه و همه نشان میدهد که فوتبال ایران در عصر جدید خود قرار است شکل و شمایلی کاملا متفاوت داشته باشد و یوزها میتوانند بعد از 8 سال از قفس تدافعی که کیروش ساخته بود، رها شوند. باز هم باید تاکید کنیم که هرچند ترکیب تیم ملی همان ترکیبی بود که کیروش در اکثر دیدارها به میدان میفرستاد و درواقع این تیم را باید محصول تفکرات کیروش دانست، اما تغییری که نسبت به قبل داشت روند هجومی و میل به گلزنی بالای بازیکنان بود. تیم ملی از نظر هجومی بسیار بهتر و روانتر نسبت به قبل کار کرد و بخصوص در نیمه دوم توانست نمایش زیباتری داشته باشد. اما نباید فراموش کنیم که همه اینها فقط یک شروع بود و هنوز سوالهای بیپاسخ زیادی باقی مانده؛ سوالهایی که فقط زمان میتواند پاسخ آنها را بدهد. در ابتدا باید دید خود او برای فعالیت و موفقیت در آسیا تا چه اندازه انگیزه دارد؟آیا ویلموتس میتواند به سرعت با شرایط فوتبال ایران آشنا شود؟ او تا چه اندازه میتواند در تغییر مدل فوتبالی که تیم ملی ایران بازی میکرد و منتقدان فراوانی هم داشت، به موفقیت برسد؟ سرمربی پیشین ایران 8 سال فرصت داشت تا برنامهها و افکار خود را اعمال کند. آیا همین فرصت به ویلموتس هم داده خواهد شد؟