هفدهمین روز از ماه زمستان هر سال یادآور مرگ اسطوره و جهانپهلوانی است که مدال را فدای جوانمردی کرد تا نامش همیشه در قلب ایرانیان زنده بماند؛ مردی که راز مرگش 49 ساله شد. مدالهای رنگارنگ در کنار افتادگی و مردمداری هرچند عاملی برای محبوبیت یک ورزشکار است اما چند اتفاق مهم باعث شد تا «غلامرضا»ی تشک کشتی، جهانپهلوان «تختی» قلب مردم ایران شود؛ آن هم در حالی که در حدود نیم قرن است که از واقعیت به خاطره تبدیل شده است. قهرمان میادین نفسگیر کشتی و پهلوان دل مردم، در حالی در ساعات پایانی ۱۷ دیماه سال ۱۳۴۶ دار فانی را وداع گفت که دلایل مرگش همچنان راز بزرگی برای هوادارانش است. آنچه از قهرمانیهای تختی صرفنظر از پهلوانیهایش که در این مقال نمیگنجد باقی مانده آن است که تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در بازیهای المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و 2 مدال نقره المپیک، 2 طلا و 2 نقره قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. وی یکی از 3 کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدا... موحد) است که تصویر آنها در تالار افتخارات فیلا نصب شده است. اما سوالی که همیشه در ذهن هر ایرانی وجود دارد این که واقعا تختی که بود؟ آیا محبوبیت و شهرت تختی به واسطه مدالهای او بود؟ پس چرا عبدا... موحد و امامعلی حبیبی که مدالهایشان از تختی خوشرنگتر بود، جاودانه نشدند؟ تختی عصاره ملتی است که همواره بزرگی و جلال خود را در به پشت زدن نامردان روزگار میبیند. تختی برای ما مدال آورد. اما همه آنهایی که وقتی تختی میخواست به مسابقهای اعزام شود، خانیآباد را چراغانی میکردند و جلوی پایش گوسفند به زمین میزدند یا وقتی بر میگشت بوی دود و اسپند بود که محله را پر میکرد و آقا تختی ساعتها سردست بچه محلها گردانده میشد، همانها که تختی را دوست داشتند نیز لقب جهانپهلوان را به او دادند تا پهلوان اسطورهایشان برای همه دنیا باشد. پهلوانی برای یک جهان. همان مرگ رمزآلودش هم باعث شد تا اسطوره برای دوستدارانش دوستداشتنیتر از همیشه شود، جاودانه به اندازه یک تاریخ؛ به اندازه یک ملت و به اندازه یک قوم.