گواردیولا و مورینیو؛ 2 نامی که هرگاه کنار هم قرار میگیرند، جز رقابت و گاها خصومت نکته دیگری به ذهن متبادر نمیشود. این رقابت همیشگی این فصل به منچستر منتقل شده است. این 2 مربی در بارسلونا با هم کار کردهاند؛ یکی کاپیتان بوده و دیگری کمک مربی. در الکلاسیکو روی نیمکتهای مقابل نشستهاند، علیه یکدیگر. و رویارویی کوتاهی در سوپر جام اروپا در سال 2013 داشتند، وقتی چلسی با بایرنمونیخ روبهرو شد. این بار آنها برای تصاحب یک شهر میجنگند؛ رقابت از نو شروع شده. شهری که شاید ظرفیت این 2 نام بزرگ را نداشته باشد. تقریبا قابل پیشبینی بود که این اتفاق باید بیفتد. وقتی سیتی گواردیولا را انتخاب کرد، یونایتد باید سراغ دشمن بزرگش میرفت؛ واکنشی مقابل یک کنش. آنها مثل 2 قطب مخالفند که همدیگر را جذب میکنند. این رقابتی حیثیتی میان 2 باشگاه است؛ اگر سیتی نام بزرگی جذب میکند، یونایتد باید سراغ نام بزرگتری برود. اگر سیتی گواردیولا را گرفته، یونایتد باید در جستوجوی کسی باشد که تضمین دهد میتواند او را متوقف کند. البته مربیان دیگری هم هستند که چنین توانایی را دارند، ولی مقرر بود که اینگونه باشد. مدل قدیمی تکرار شده. وقتی مادرید تابستان سال2010 مورینیو را جذب کرد، یک ماموریت ساده داشت؛ شکست دادن گواردیولا و پایین کشیدن بارسلونا. برای مادریدیها این اتفاق تسکینبخش بود. آنها دیگر مجبور نبودند شاهد بالا رفتن جام به دست کاتالانها در برنابئو باشند. حالا او باید کارش را تکمیل کند. نقشه همان چیزی است که یونایتدیها با آن آشنا هستند؛ حریف را از بالا به پایین بکشند. پس باید منتظر شروع جنگ از سوی مورینیو داخل و خارج از زمین باشید. او عاشق چنین تخاصمی است و حالا بخشی از ماجرا هم شخصی است. گواردیولا در سال 2008 به خوان لاپورتا، مدیر وقت بارسا گفت که آسانتر است مورینیو را بهعنوان سرمربی انتخاب کند، ولی خودش برای این پست انتخاب شد. مورینیو که در گذشته مدعی شده بود بارسلونا برای همیشه در قلبش خواهد بود، از ته دل این پست را میخواست، ولی مانع بزرگ در این راه نیاز به تغییر اساسی در افکار تاکتیکیاش بود. تیم گواردیولا در سال 2009 قهرمان سهگانه شد و در سال2010 قهرمان لیگ. او فقط موفق شد مانع رسیدن آنها به دومین فینال متوالی اروپایی شود. مورینیو در فکر این بود که رابطه بازیکنان مادرید و بارسلونا که بهتازگی درکنار یکدیگر قهرمان جامجهانی2010 شده بودند را شکرآب کند. او به آنها میگفت در بارسلونا بوده و میداند کاتالانها چقدر از اسپانیا بدشان میآید و هرگز دوست واقعی آنها نخواهند بود. او از داوران و کمیتهها گلایه داشت که بازیها را به نفع بارسا میچینند و حتی تیمها مقابل رقیب سنتی به اندازه کافی تلاش نمیکنند. کمپین او علیه بارسا بیوقفه ادامه داشت، آنها را متهم میکرد که تمارض میکنند و داوران را تحت فشار قرار میدهند و داوران حامیشان هستند. مشهورترین درگیری زمانی بود که آقای خاص به تیتو ویلانووا، کمک مربی بارسا نزدیک شد و انگشتش را در چشم او فرو برد. وقتی بعد از بازی در این مورد از او سوال شد، گفت این شخص را نمیشناسد! در این شرایط رقابت صد ساله 2 رقیب شدیدتر و شکافها عمیقتر میشد. شاید این روزها در شهر منچستر همه از رقابت این 2 مربی هیجانزده باشند، ولی پایان رقابت آنها در اسپانیا خستهکننده و ناخوشآیند بود. شاید محیط جدید، تیمهای جدید و انتظارات جدید وضعیت را تغییر دهد، شاید هم نه. در سال 2012 مادرید با پیروزی 2 - یک در نوکمپ توانست قهرمانی در لالیگا را تضمین کند. این اولین بازی از 7 الکلاسیکویی بود که مادرید فقط یک بار شکست خورد. مورینیو، تنها مربیای است که در 8 سال گذشته رئال را به قهرمانی لالیگا رسانده و در سال اول مربیگریاش هم توانست جام حذفی را از بارسا بگیرد. گواردیولا در دوره حضورش در نوکمپ تنها 4 جام از 18 جام ممکن را از دست داد، ولی 3 تای آنها را به تیم مورینیو واگذار کرد. البته در 2 سالی که پپ و خوزه در اسپانیا رخ به رخ بودند، گواردیولا 3 جام مهم و مورینیو 2 جام مهم گرفت. یک قهرمانی لیگ و حذفی برای مورینیو و یک قهرمانی لیگ، حذفی و اروپا برای گواردیولا. وقتی گواردیولا در پایان فصل 2012-2011 جدا شد، انگار مورینیو یتیم شده بود، بدون رقیبی که با او بجنگد. انگار نه میتوانست با او بسازد و نه بدون او. او به جنگ بازیکنان خودش رفت تا فصل را با 15 امتیاز اختلاف نسبت به بارسلونا که توسط تیتو ویلانووا هدایت میشد پایان دهد؛ بدون جام! اگر برخی از طرفداران مورینیو رفتن گواردیولا را نشانه تسلیم و به معنی پیروزی او میدانستند، نفعی برای مادرید نداشت و آنها را به جایی نرساند. مسیر آنها در این سالها از هم جدا شده. گواردیولا به آلمان رفت و با بایرن 3 بار قهرمان لیگ و 2 بار قهرمان جام حذفی شد. مورینیو به انگلیس رفت و یک قهرمانی لیگ و یک قهرمانی جام اتحادیه به دست آورد؛ حالا آنها دوباره به هم رسیدهاند، در منچستر.